به گزارش همدان پرس؛ حقیقت ماجرا این که سهراب پاکزاد و جنس موسیقیاش در تحریریه برترینها اصلا محبوب نیست، حتی شکل و شمایل هنریاش طوریست که ربطی به سلیقه ما ندارد، اما این حرکت اخیر او چیزی فراتر از سلیقه است. دیدن تصاویری از یک کنسرت پر از مهر که هر بینندهای را منقلب میکرد. دم شما گرم آقای پاکزاد. در ادامه بخشهایی از گزارش روزنامه همشهری در اینباره و واکنشهای مردم در توئیتر را میخوانیم:

فهیمه طباطبایی در مطلبی با عنوان "کنسرت برای فرشتهها" در روزنامه همشهری نوشت: تعطیلات آخر هفته گذشته، حدود 1500کودک اتیسمی، سندرمدانی و کمتوان ذهنی و خانوادههایشان در یک کنسرت اختصاصی در برج میلاد شرکت کردند؛ کنسرتی ویژه از یک خواننده جوان به نام سهراب پاکزاد که کودکان با نیازهای ویژه در آن راحت بودند و توانستند بدون ترس خانوادههایشان از بههم خوردن نظم و قوانین کنسرت، با هم حسابی شادی کنند.
ظاهرا این کنسرت، نخستین کنسرت ویژه کودکان ویژه و خاص در دنیا و پیش از این کنسرتی ویژه برای این افراد برگزار نشده بود.
روایت والدین بچههای کم توان از کنسرت
در این کنسرت، کودکان و نوجوانان اتیسمی، سندرم دانی و کمتوان ذهنی با سهراب پاکزاد همخوانی داشتند، رقصیدند و شادی کردند.
فاطمه میرحسین، مادر یکی از بچههای با نیاز ویژه که در این کنسرت شرکت کرده بود، در اینباره میگوید: «برنامهای که کانون توانگران امروز برگزار کرد، باعث شد که با خیال راحت در یک کنسرت شاد شرکت کنیم و حتی خودمان هم لذت ببریم. چنین فرصتهایی باید بیشتر برای این بچهها فراهم شود...»
خواستم حال این بچهها بهتر شود
سهراب پاکزاد، خواننده این کنسرت نیز گفت: «دوست داشتم برای این بچهها کاری کنم. امروز توانم در این حد بوده و توانستم دلشان را شاد کنم. هر موقع دیگر هم اگر کاری از دستم بربیاید که ذرهای حالشان بهتر شود، آن را انجام میدهم.»
واکنش کاربران چیست؟
واکنش کاربران در فضای مجازی هم به برگزاری این کنسرت مثبت و جالب بوده. یکی از کاربران نوشته: «ممنونم از ترویج دادن چنین کاری؛ امیدوارم سر مشق دیگران باشد.»
شهلا نوشت: تو دنیایی که آدما حاضرن گوشت همو بخورن تا فقط زنده بمونن، و حال یک ملت بده، کوچکترین کاری هم اگر ازمون برمیاد، همونم انجام نمیدیم. این وسط یک نفرم انجام بده، چه دیده بشه و چه دیده نشه، دمش خیلی گرمه. تنها بیماریای هست که همه کسایی که درگیرشن شبیه همن!
پارسال که از منتقدان صدای پاکزاد است: حتی ثانیهای حاضر نیستم، صداتو گوش بدم مرد ولی این کار قشنگی که کردی رو تا ابد یادم میمونه.
بهراد هم نظر قابل تاملی دارد: حتی برای شوآف هم حرکت خوبی بود بلکه ملت تقلیدکار دیگر هم همچین چیزهایی رو تقلید کنن.
الناز محمدی، روزنامهنگار: دایی کوچک من سندرم دان بود. یک روز در راه خانه مادرم بود، با یک کاسه بادام در دست تا به او برساند. یک پسربچه بدون گواهینامه، با موتور به او زد و ضربه مغزی شد. دو سال در جا افتاد، مقاومت کرد و پارسال طاقتش تمام شد. این صورتهای زیبا، همهشان شبیه او هستن؛ شبیه دایی قشنگ من.
فرهاد: راست میگن بین عشق و نفرت، به اندازهی باریکی یک مو فاصله ست! ساعت ۵ عصر تو ماشین بودم یهو یه ترک از سهراب پاکزاد پخش شد با خودم گفتم من چقدر از این بشر متنفرم. آخه کی کنسرت این میره. و الان که فقط ۴ ساعت از اون قضاوت گذشته اعتراف میکنم عاشق رفتار و مرام و معرفتش شدم.
دینا هم معتقد است: این که آهنگاشون سلیقمون نباشه اینجا مطرح نیست. اینجا تنها چیزی که به چشم میاد یه آدم با قلب بزرگ و روح بزرگه دمتون گرم.
و سمیرا: کاش در شهرستانها هم کسی پیدا بشه دل این بچه ها رو شاد کنه در مراسمات و مناسبتها در به در دنبال یه ارگی هستیم بیاد برای این بچهها بزنه نهایتش یه شندرغاز فقط تخفیف میدهند. حرکت خوبیه به هرحال.