پايگاه خبری همدان پرس، نخستين رسانه آنلاین استان همدان در عرصه اطلاع رسانی
 
 درباره ما | تماس با ما | تعرفه آگهی | شناسنامه | پیوندها | خبرنامه | آرشیو | نظرسنجی | ارسال مطالب | RSS
 
 صفحه نخست | فرهنگ | مجلس | ورزش | حماسه | عکس | شهر و شورا
کد مطلب:  55641تاریخ انتشار:  25 شهریور 1399 - 9:21
نسخه چاپی
ارسال به دوستان

 چه‌جوری همه ما بازنده شدیم؟!

همه ما روی دور باختیم، راستش مدت‌هاست سعی می‌کنم ذهنم را از این واقعیت ملموس پرت کنم اما تلاشم بیهوده است، آن ناامیدی که از آن فرار می‌کردیم این روزها مثل خون در وجودمان جریان دارد؛ حالا دیگر همه حواسم متوجه این نکته است که همه ما چه بی‌سروصدا، با هم رو به بدبختی سیر می‌کنیم.
به گزارش همدان پرس؛ حسین هاشم‌پور در روزنامه شرق نوشت: همه ما روی دور باختیم، راستش مدت‌هاست سعی می‌کنم ذهنم را از این واقعیت ملموس پرت کنم اما تلاشم بیهوده است، آن ناامیدی که از آن فرار می‌کردیم این روزها مثل خون در وجودمان جریان دارد؛ حالا دیگر همه حواسم متوجه این نکته است که همه ما چه بی‌سروصدا، با هم رو به بدبختی سیر می‌کنیم.


نه اینکه فکر کنید فقط افزایش باورنکردنی هزینه‌های زندگی، اجاره‌خانه‌های سرسام‌آور و مایحتاج روزانه من را متوجه این مطلب کرده، نه، راستش روی نزار، نالان و عصبی مردم را در کوچه و خیابان می‌بینم پشتم می‌لرزد، باورم بیشتر و بیشتر می‌شود که بوی بهبود روزگار با ما فاصله دارد. خوشبختی، آسودگی خیال، یک‌جور رفاه عادی خیلی معمولی، خیلی خیلی از ما دور است و بعید است حالا حالاها دستمان به دامانش برسد.

توی مسیر روزانه‌ام چند صرافی است، روزهایی است که جلوی این صرافی‌ها غلغله است، حتی مجبور می‌شوی قید پیاده‌رو را بزنی بروی از خیابان رد شوی، جمعیت بدون ماسک و با ماسک از روی هم شیرجه می‌زنند تا به در و پنجره صرافی چنگ بیندازند! از ناسزا‌گفتن به هم ابایی ندارند و چنان مضطرب تمام‌شدن دلار و یورو هستند که متوجه نیستند حریم‌های انسانی را چند قدم عقب می‌رانند.

اوایل فکر می‌کردم جمعیت مرفهین بی‌درد همین‌ها هستند، البته همان موقع هم متوجه بودم که به سر و ریختشان نمی‌آید از ما بهتران باشند، اما صف خرید دلار غلط‌انداز بود؛ بعدتر فهمیدم این جماعت بینوا تا می‌فهمند دولت، دلار به بازار تزریق کرده و دلار شده ۲۲ هزار تومان، می‌ریزند صرافی‌ها پول خارجی می‌خرند تا دو روز بعد که قیمت‌ها برگشت به ۲۴ و ۲۵ هزار تومان، کاسبی کرده باشند و امورات روزمره‌شان را بگذرانند!

این سکانس _صحنه تکراری به نظرم یکی از غم‌انگیزترین موقعیت‌هاست که اگر هنرمند ایرانی آن را در اثرش بازتاب دهد، حتما متهم به سیاه‌نمایی می‌شود؛ مردمی که برای سیرکردن شکم گرسنه تیشه به ریشه همه می‌زنند و حتی نمی‌دانند با دستان خودشان، خود را بدبخت‌تر می‌کنند. اما شرایط اقتصادی به‌گونه‌ای است که نمی‌توانی به آنها خرده‌ای بگیری؛ او حق دارد امروزش را بگذراند.

کابوسم روایت بیرونی یافته است: یکی‌مان لبه چاه ایستاده، آن یکی دو، سه متری فرو رفته توی چاه و دیگرانی هم فراوان‌اند که 50، 60 متر، 100 متر سقوط آزاد کرده‌اند؛ تعارف که نداریم شدت این سیر قهقرا هم به حساب بانکی‌مان بستگی دارد.

عمق فاجعه آنجاست که رشد تصاعدی هزینه‌ها در کنار درآمدهای ثابت و گاه با نمودار کاهشی، فضایی را ترسیم می‌کند که طبقه متوسط به این چاه فقر خواهند افتاد، دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.

در این روزگار قمر در عقرب، بد به حالت اگر از جامعه فرهنگ و هنر باشی؛ به قول آقا مجید ظروفچی سوته‌دلان، شاهکار علی حاتمی: «ما كه دنیامون شده آخرت یزید...آقا مجید تو گریه‌كن نداری، وگرنه خودت مصیبتی...».

حتی بدبین‌ترین تئوریسین‌ها هم تصور نمی‌کردند روزگاری چنین تراژیک و وانفسا در انتظار هنرمندان و اهل فرهنگ باشد؛ سینمایی باشی یا نمایشی، نقاش یا موزیسین تفاوتی ندارد، فضای کسب‌و‌کار به‌کل قفل و خاموش است و اگر تا پیش از این مانند ۹۰ درصد اهل فرهنگ و هنر، از جیب می‌خوردی و پس‌اندازی نداشتی، این روزها حتما زیر خط فقر رها شده‌ای و برای حفظ آبرو نزد مردم و در و همسایه نمی‌دانی چه گلی باید به سر بگیری، زیرا کار از سرخاب و سفیدآب هم گذشته است.

وسط این مصیبت تذکر بدهم که حواسم هست این روزها شرایط همه وانفساست، ایران و دنیا هم ندارد، همه به این درد بی‌درمان دچارند؛ از‌این‌رو اهل هنر و فرهنگ هم مثل همه، سرگردان دست روزگارند و گلایه و توقع بیجا ندارند.

درد آنجاست که همه این سال‌هایی که گذشت وقتی قیمت نفت سه رقمی بود یا هنوز قیمت دلار سه‌رقمی نشده بود، بارها و بارها همه ما داد زدیم، فریاد زدیم، کاغذ روزنامه سیاه کردیم که به بودجه فرهنگ و هنر مملکت برسید، گوش شنوایی نبود.

آن همه سال گفتیم توسعه هنر کیلویی چند، جامعه هنری گرفتار نان شب است، دو تا تئاتر‌بفروش و چهار تا حراجی نشانمان می‌دادند و می‌گفتند ما داریم اقتصاد هنر را سامان می‌دهیم؛ می‌گفتیم لطفا درآمد چهار تا سلبریتی و استاد صاحب‌نام را به پای همه هنرمندان نگذارید، هنرمند شهرستانی کارشناسی ارشد هنر گرفته غم نان دارد، مسئولان بر طبل توسعه دانشگاه‌های هنری کوبیدند.

نوشتیم بازار هنر کار زیرساختی می‌خواهد، مثلا شهرهای بسیاری در ایران داریم که نه سینما دارند و نه مراکز فرهنگی و این یعنی هنرمندان صدها شهر ایران شغلشان به مو بند است، می‌گفتند ببینید فلان چهره شناخته‌شده در بهمان فیلم و نمایش، آن استاد نقاش و مجسمه‌ساز چه رکوردی زد! می‌گفتیم آقا آن به این، این به آن ربطی ندارد، به‌جای ویترین به فکر پی ساختمان باشید که خانه از پای‌بست ویران است و... .

حالا که خانه را به جای آب، کرونا برده، تازه مسئولان کاسه چه کنم چه کنم دست گرفته‌اند که چند هنرمند وام یک میلیون تومانی می‌خواهند؟!

وزیر فرهنگ هم گلایه می‌کند که چرا بانک‌ها وام هنرمندان را نمی‌دهند! کسی هم نمی‌پرسد با این وام‌ها چند روز می‌شود دوام آورد؟ اصلا هنرمند بی‌کار، اصل و سود این وام‌ها را چگونه بازگرداند؟ اصلا وام‌دادن راهکار است یا بیشتر در چاه فرو‌رفتن

بله، خیلی قبل‌تر از این روزها همه ما بازنده شدیم.

ایمیل مستقیم:   info@hamedanpress.irشماره پیامک:   500023370000
نظر شما:
[ لطفاً از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید ]
نام: 
نظر شما: 
*
ایمیل: 
نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
*       
 
 صفحه نخست | فرهنگ | مجلس | ورزش | حماسه | عکس | پیوندها | آرشیو | RSS
همدان پرس؛ رسانه آنلاین با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و متعلق به همدان پرس است و باز نشر مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است
info@hamedanpress.ir