پايگاه خبری همدان پرس، نخستين رسانه آنلاین استان همدان در عرصه اطلاع رسانی
 
 درباره ما | تماس با ما | تعرفه آگهی | شناسنامه | پیوندها | خبرنامه | آرشیو | نظرسنجی | ارسال مطالب | RSS
 
 صفحه نخست | فرهنگ | مجلس | ورزش | حماسه | عکس | شهر و شورا
کد مطلب:  34408تاریخ انتشار:  23 بهمن 1396 - 11:21
نسخه چاپی
ارسال به دوستان

 روایت تلخ زن ۳۷ ساله از خیانت همسرش

روزنامه خراسان نوشت: زن 37 ساله اتفاق مهم زندگی اش را برای مامران کلانتری مشهد بیان کرد.
به گزارش همدان پرس؛
روزنامه خراسان نوشت: زن 37 ساله اتفاق مهم زندگی اش را برای مامران کلانتری مشهد بیان کرد.

وی گفت: از دانشگاه که دانش آموخته شدم همه عشق ام تدریس بود به همین دلیل در یکی از مراکز آموزشی مشغول کار شدم تا این که «نعیم» به خواستگاریم آمد. سینی چای را که مقابل اش گرفتم گویی قلب ام از تپش باز ایستاد چنان برق چشمان او وجودم را لرزاند که بی اختیار به او خیره شدم. صدای مادرم رشته افکارم را برید.

سیمای زیبا و ادب «نعیم» از یک طرف و تحصیلات و شغل خوب او از طرف دیگر توجه مرا جلب کرد انگار همان کسی را می دیدم که مدت ها منتظرش بودم. مهرش در دلم نشست و دیگر نتوانستم نگاهم را از چهره اش بدزدم. همه چیز در همان مجلس خواستگاری لو رفت و همه فهمیدند که من یک دل نه صد دل عاشق او شده ام. پدرم طرز فکر پدر و خانواده نعیم را نپسندید و چندان رضایتی به ازدواج ما نداشت اما من به خودم زحمت ندادم حتی علت نارضایتی پدرم را جویا شوم چون معتقد بودم پدرم وسواس به خرج می دهد.

خیلی زود قدم به خانه بخت گذاشتم و صاحب دو فرزند زیبا شدم. نعیم که شغل دولتی داشت مدتی بعد مدیرکل اداره شد. هر روز وضع مالی ما بهتر می شد، ماشین گران قیمت، منزل بزرگ، ویلا و... خودم را خوشبخت ترین زن روی زمین می دانستم و به همسرم عشق می ورزیدم. به طوری که وقتی هفته ای دو روز برای ماموریت به شهرهای دیگر می رفت، خیلی دلتنگ اش می شدم.

14سال از زندگی مشترک ما می گذشت و گرفتاری های شغلی همسرم بیشتر می شد به طوری که کمتر وقت اش را با من و فرزندانم سپری می کرد. چند وقت قبل بود که نعیم منزل دوبلکس بزرگ دیگری در یکی از مناطق بالای شهر خرید و آن را به مناسبت سال روز تولدم به من هدیه کرد. نمی دانستم این محبت او را چگونه جبران کنم فقط از خوشحالی اشک ریختم. قرار شد خانه قبلی را اجاره بدهیم به همین دلیل چندروز بعد به خانه جدید نقل مکان کردیم و همان روز صبح دوباره همسرم به ماموریت رفت. هنوز ظهر نشده بود که دخترم بهانه عروسک مورد علاقه اش را گرفت اما تازه یادم آمد که عروسک او در خانه قبلی جامانده است.

به اصرار دخترم راهی آن خانه شدم تا عروسک اش را بیاورم. وقتی به آن جا رسیدم با دیدن خودروی همسرم در انتهای کوچه دلشوره ای وجودم را فراگرفت. به هرچیزی فکر می کردم جز آن که واقعیت داشت. قفل را که گشودم سقف آرزوهایم روی سرم آوار شد، زنی دیگر در کنار همسرم و... نعیم از زمانی که مدیرکل شده بود زن دیگری را به عقد موقت خودش در آورده بود. ماموریت ها و مرخصی های زیاد ساعتی اش هم تنها یک بهانه بود اما جمله ای که همه وجودم را شکست این بود که نعیم خود را مردی تنوع طلب معرفی کرد!

ایمیل مستقیم:   info@hamedanpress.irشماره پیامک:   500023370000
نظر شما:
[ لطفاً از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید ]
نام: 
نظر شما: 
*
ایمیل: 
نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
*       
 
 صفحه نخست | فرهنگ | مجلس | ورزش | حماسه | عکس | پیوندها | آرشیو | RSS
همدان پرس؛ رسانه آنلاین با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ و متعلق به همدان پرس است و باز نشر مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است
info@hamedanpress.ir