به گزارش همدان پرس؛ کسب قدرت و رسیدن به مسئولیت و مناصب حکومتی از اصلیترین اهداف فعالیتهای حزبی است و در صورت همسو نبودن با نهادهای حاکمیتی، تاثیرگذاری از طریق نقد قدرت مهمترین هدف و کار کرد احزاب است.
در ایران البته ماجرا به گونه دیگری است و احزاب در قالب محافلی برای رسیدن به منافع شخصی و صرفا اعضای همان محافل نمود پیدا میکند. به تبع آن در شهرستانها این محافل کوچکتر شده و مطالبات نیز سطحیتر میشود.
گفته میشود در همدان حدود بیست حزب و تشکل سیاسی اصلاح طلب فعالیت میکند که بنابر رویکرد دولت فعلی باید با دولت همسو باشند. (اینجا روی سخنم با تشکلهای اصولگرا نیست) اما این احزاب در هفت سال گذشته فقط یکبار در انتخابات فعالیت محدودی داشتند و چند نامه و بیانیه بیتاثیر امضا کردند.
این احزاب به خاطر عملکرد منفعلانهای که پیش گرفتهاند تاثیری در معادلات سیاسی استان نداشتهاند و حتی در عزل و نصب مدیران از آنها کوچکترین ارادهای دیده نشده است.
در سایه همین بیعملی است که استان همدان مدیران بومی و کار آمد را از دست میدهد.
اینکه دولت فعلی از شعارهای خود فاصله گرفته مقوله دیگری است. در دولت پیشین بدنه دولت تدبیر و امید با آن همسو نبود و حتی استانداران هم با دولت همکاری نمیکردند اما در دولت فعلی دولت به بدنه نزدیکتر شده و با پایین آوردن سطح خود فضای ناامیدکنندهای را در جامعه پدید آورده است.
در استان همدان نیز مدیران ارشد در عزل و نصبها به سمت همشهریان خود رفتند و مدیران بومی را فراری دادند و حتی به نماینده جناح مخالف نزدیک شدند تا صندلی خود و اطرافیان را چند صباحی بیشتر حفظ کنند.
در چنین شرایطی از احزاب و تشکلهای سیاسی که عنوان اصلاح طلب را با خود یدک میکشند، انتظار میرفت به حوزه نقد قدرت و عملکرد مدیران ارشد وارد شوند اما واکنشی نداشتند.
به طور مثال در روزهای گذشته مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان استعفا کرد و دلیل استعفایش را فشارهای استاندار عنوان کرد. اتفاقا «بهروز کارخانهای» عضو خانه احزاب استان همدان است و انتظار میرفت احزاب استان واکنش منطقی در این زمینه داشته باشند اما سکوت آنها نشان داد که غرق در قدرتند.
اگر چنین نیست باید پرسید کارکرد این احزاب چیست و چه زمانی قرار است تاثیری در افق سیاسی استان داشته باشند؟
--------------------
حسین زندی/رزونامهنگار